معنی جامعه شناسی
فرهنگ عمید
علمی که دربارۀ گروههای مختلف بشری و عادات، اخلاق، آداب، و رسوم آنها و روابط بین افراد، گروهها، و طبقات اجتماعی بحث میکند، علمالاجتماع،
جامعه
[جمع: جوامع] گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند،
نهادی که بهوسیلۀ مؤسسات، افراد، و کشورها برای اهداف ویژای تشکیل میشود: جامعهٴ دانشجویان،
* جامعهٴ روحانیت: گروه پیشوایان دینی،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Sociology
فارسی به ترکی
sosyoloji
فارسی به ایتالیایی
sociologia
فرهنگ معین
(~. شِ) (حامص. اِمر.) دانشی که بررسی و تحقیق درباره مظاهر مختلف حیات اجتماعی انسان را از طریق علمی مورد مطالعه قرار می دهد.
جامعه
(مِ عِ) [ع. جامعه] (اِ.) گروه مردم یک شهر، کشور، جهان یا صنفی از مردم مانند جامعه بشریت، سیاه پوستان، هنری، و...،~ مدنی جامعه ای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانه اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانون مندانه اداره می شود.، ~
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
سوسیولوژی
لغت نامه دهخدا
شناسی. [ش ِ] (حامص) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست:
- آب شناسی. آدم شناسی. انجم شناسی. ایران شناسی.جمجمه شناسی. جنگل شناسی. جواهرشناسی. جوهرشناسی. حق شناسی. حیوان شناسی. خاک شناسی. خاورشناسی. خداشناسی. خطشناسی. خودشناسی. روانشناسی. زمین شناسی. سبک شناسی. ستاره شناسی. سخن شناسی. سکه شناسی. سنگ شناسی. شرق شناسی. شعرشناسی. عرب شناسی. قبله شناسی. قیافه شناسی. کتاب شناسی. گوهرشناسی. مردم شناسی. معدن شناسی. میکرب شناسی.نبات شناسی. نمک شناسی. وقت شناسی. هواشناسی.
و رجوع به ترکیبات شناس شود.
فرهنگ واژههای فارسی سره
انجمن، توداک، هازه، چبیره، همبود، همبودگاه
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجتماع، جمعیت، سازمان، گروه، مجمع
فارسی به عربی
مجتمع
معادل ابجد
540